آینده را با هم بسازیم

به امید فردای بهتر دروغی برای لذت نبردن از امروزت است

آینده را با هم بسازیم

به امید فردای بهتر دروغی برای لذت نبردن از امروزت است

آینده را با هم بسازیم
موفق ترین سامانه ارسال پیامک در کشور

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بابا رضوان» ثبت شده است

محرم امسال هم عین پارسال سعی کردیم به یزیدیهای پاکبان که مجبورند پسماندهای نذورات  و ثواب دیگران را جمع کنند کمک کنیم ....سالهاست حسین حسین میگوییم و هر سال صدای طبل هایمان بلند تر و علامتهای ما وسیع تر میشود اما هرگز ندانستیم حسینی زیستن آن نیست که ظروف پسماند نذورات را در خیابان رها کنیم چون بخودمان حق میدهیم قامت دیگران را بخاطر راحتی خم کنیم؟ ایا ایستادگی و راست قامتی شعار عاشورا نیست ؟ اگر نیست پس چه هست این پندهای مثبت عاشورا ؟
کلام آخر ای فداییان و عاشقان محرمی امام  حسین  ....از پرتاب پسماند ثوابهای شما تا سطل زباله به چشم چند متر اما به فرهنگ ایرانی فرسخ ها فاصله است ...

فکر کنم کم کم  وقت  آن است که خود مردم به فکر فرهنگ سازی این موضوع باشند وگرنه از مسئولین فرهنگی آب گرم نمیشود ...

بابارضوان


نذری فرهنگی

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۶ ، ۰۸:۵۶
رضوان علیجانی
نوبت من شد ....شما بیا برو تو ....

شما ....آقا با توام بیا تو ...محاسنش از محاسن 40 روزه من بابت فوت پدر بزرگم بیشتر بود ، انگار سالها بود پدر بزرگش را از دست داده ... اونقدر چهره اش را خشمگین نشان می داد انگار ما دشمنیم اومدیم جنگ انگار نه انگار که اومدیم یه کار خوب برای وطنمون بکنیم ....جا خوردم و به داخل رفتم ... بانوی پشت میز میگفت دوتا آقا بیاد اما این آقا میگفت نه یکی بره حتما حرف اونایی خیلی قبل ترداغ دیده بودن تاثیر بیشتری داشت چون فقط من رفتم تو ....

شناسنامه و کارت ملی مو گذاشتم روی میز ، از قبل خودمو آماده کرده بودم موقع تشخیص هویت ازم پرسان شوند : محل سکونت؟
اما انگار زیاد براشون مهم نبود و شاید انتظار شنیدن حرف راست از یک ایرانی در انتخابات توقع بیجایی بنظر می اومد... انگشت جوهریم را در مربع تایید سلامتم مالید و دو برگه بهم داد ...اومدم بگم که بابا من ساکن اینجا نیستم و فقط رای بنفش باید بدم اما یاد چهره دربان داغدیده زبانم را سست کرد ...
حجمه افراد منتظر و بیکاری بانوان نشسته پشت میز باعث تداعی پرسشی بود که چرا اینقدر آروم ؟ پاسخ جالب یکی از بانوان " من چه کنم خب به من شناسنامه نمیدن " دوباره یادآور این بود که فراموش نکنم اینجا ایران است و این نوع مدیریت ها طبیعی است .
کدهای انتخاباتی را نوشتم... دستم بنفش شد و محیطو ترک کردم به حیاط رسیدم خیلیها از اومدنم مسرور بودند و ازم تشکر میکردند ؟!؟!؟ حتما انجام وظیفه بنده برای اونها جالب بوده که بعضی هاشون منو تو آغوش گرفتن و تشکر میکردند ؟!؟
اما سنگینی نگاه و پچ پچ های بعضیها پس از دیدن تیپ من محسوس بود ... هفتادیه حتما ؟!؟! نه بابا 100 کمتر نیست ؟!؟!؟شایدم 15 تومنیه.... به هر حال نمیدونم لباس ایرانی تن من چرا اینقدر قیمتش برای بعضیها مهم بود...
بیشتر از محیط شلوغ صفهای رای نمیدانم چرا جلوی دستفروشان کوچه های مجاور ازدحام بود ، چه میفروختن آن دستفروشان در روز جمعه آنهم در کوچه های بن بست انتخابات بدور از چشم شهرداری؟! نمیدانم ؟! ولی امیدوارم که در دوره های بعد جمع آوری این دستفروشها با سیلی زدن همراه نباشد و کمکی به حال شهر بیمارمان نماید ...

بابارضوان
سی ام اردیبهشت نودو شش
دستفروشان کوچه های انتخابات
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۴:۳۸
رضوان علیجانی


از بچه گی چرخهای زیادی دیدم. چرخهای ارزون و گرونی که خیلی اوقات حسرت داشتنشو تو خواب مرور میکردم .اما این چرخی که صحبتشو میکنند دیگه خیلی گرونه هم قیمت سلامتی انسانها ؟

با وجود قیمت بالاش نه قیافه درست حسابی داره نه با سرعت کمی که داره پیشی میگیره از مشابه های خودش . موندم کی قیمت گذاری کرده

اینو ...و چرا ؟

چرخ "اقتصاد" :

قیمت چرخیدن چرخ اقتصاد همون چرخی که خیلیا سوارش میشن سواری میگیرنو نفر بعدی بزور میارتش پایین این روزها خیلی بالا رفته نمیدونم چه حسیه برام قابل لمس نیست سوار چرخی بشی نتونی برونیش تو مسیرت کلی انسان له کنی و بفرستی درمانگاه به قیمت تند رفتن ؟

نمیدونم و سر در نمیارم شاید تعطیل نکردن مدارس و مشاغل در این بحران آلودگی هوا فقط بخاطر چرخیدن چرخ های این دوچرخه قدیمی به نظرم منطق درستی نداره ....اما ایشالا که همه چرخهای این دوچرخه برای سلامتی مردم هم بچرخه ...

جان انسانها را بخاطر چه به خطر می اندازیم ؟

آیا بهتر نیست فکر اساسی ریشه ای برای مشکل آلودگی هوا پیدا کنیم؟ نمیدونم این مهم گردن کدوم ارگانه! اصلا مهم نیست گردن کدومه عجالتا نمی‌توان و نباید جان انسان‌ها را به خاطر این کوتاهی ها به خطر انداخت.

انسانها برای داشتن زندگی خوب و امن است که به چرخ اقتصاد آویزان می شوند اما وقتی خطر در کمین زندگی تک تک افراد خانواده باشد دیگر چرخ اقتصاد برای همه مهم نیست فقط برای بعضی از گزارش نویسان مهم است وگرنه برای من که در حال خفگی هستم گزارش دادن اینکه خیالتان راحت کارخانه همه مشغولند و اتفاقی برای اقتصاد مریضمان نمی افتد .... چه سودی دارد .

اقتصاد خوب داشتن و اینکه بگویم چرخش حتی در بدترین زمانها میچرخد حرکتی بسیار دردناک و خبیسانه است که مرا یاد لجبازیهای دوران طفولیتم می اندازد. فقدان داشتن مدیریت بحران در جامعه امروزی همه را به نابودی نزدیک میکند دخترک معصومم از منزل تماس میگیرد، نشانه این است که مقاطع ابتدایی تعطیل شده است و میگوید بابا همه میگن سه روز بعد هم تعطیله اما بخاطر دوچرخه سواری هر روز قراره فرداش رو تعطیل کنند ؟!؟!؟مگه بابا تو هوای آلوده دوچرخه سواری می کنند؟بابا تو تا بحال سوار این دوچرخه شدی ؟

بچه 10 ساله هم در مورد چرخ اقتصاد شنیده؟او هنوز نمیداند که قیمت چرخیدن چرخ اقتصاد شاید به یتیم بزرگ شدنش بیانجامد .

به هر حال من آنقدر علم ندارم که بتوانم عین دولت مردان تشخیص دهم جان مردم را به خطر بیندازیم تا چند ساعت کار مفید انجام دهیم بهتر از آن است که میزان کار ایرانیان  کاهش یابد و نشود با قیاسهای جهانی آن را مقایسه کرد .

البته گزینه های بهتری هم برای این قیاسها وجود دارد آمار سرطانیهای ایران با کشورهای دیگر ؟آمار مرگ و میرهای ایران با کشور های توسعه یافته و ...

کمیته اضطرار این همه جلسه میذاره تا مورد های اضطراری رو حل و فصل کنه اما انگاری راست می گفتند که این کمیته در واقع نهاد عالی تصمیم‌گیری درباره تعطیل کردن یا نکردن نیست! شایدم هست و اما خونواده هاشون  علاقه ای به  دوچرخه سواری ندارند و در یک گوشه بکر و بی آب و علف و بلاد کفر مشغول تحمل مشقات زندگی هستند .

نمیدانم چرا اینگونه حرف میزنم اما فکر کنم این نوشته ها تاثیرات هوای آلوده است با وجود اینکه مسئولین قول دادن که تنفس این آلودگی بغیر از مقطع ابتدایی برای کسی خطرناک نباشد ولی من فکر کنم با تنفس و نوشتن این دردنامه زخمها و کبودیهایی دور گردنم ایجاد شود... که این روزها زخمی شایع برای مریض انیست عین من که دچار هرزه نویسیهای آلودگی هوا شده .

خدایا مارو ببخش که به عملکرد دولتمردان شک کردیم ....خدایا شما هم کمی صبوری کن احتمالا تدبیر دولتمردان بهتر و مهمتر از نظرات قدیمی شماست .خدایا ششهای خانواده هایمان و گردن مریضانمان را به تو می سپارم...

 سرمشق جدید :

بابا نان نداد.

بابا نفس برای نان دادن نداشت.

بابا زیر چرخ اقتصاد جان داد ...

26 آبان آلوده 95 /بابا رضوان

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۵ ، ۱۰:۲۵
رضوان علیجانی